افسوس...
احساس می کردم که با تو جور بودم
اما دریغا وصله ای ناجور بودم
ای کاش می دیدم دلت با دیگران است
اما ندیدم کور بودم کور بودم
« تنهـــــا »
صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل |
احساس می کردم که با تو جور بودم
اما دریغا وصله ای ناجور بودم
ای کاش می دیدم دلت با دیگران است
اما ندیدم کور بودم کور بودم
« تنهـــــا »
دردم این نیست که رفتی ز کنارم بانو
ترسم این است که یک عمر ز یادم نروی!!
« تنهــــــا »
فصلِ زرد و رنگِ زرد و رویِ زرد
تو چه می دانی چه با یک مرد کرد؟!
تو چه می دانی چرا حتی هنوز
مرد باید بود،باید بود مرد...
پاره ای از یک غزل - « تنهـــــــا »
با درد خو گرفتم و با درد زنده ام
ای مرده باد زنده ی بی درد،مرده باد!!
« تنهـــــا »
این روزها به حال خودم گریه می کنم
از دست کارهای تو هم گریه می کنم
این هق هقِ ضعیفِ گره خورده با غرور
خیلی غریبه نیست، منم! گریه می کنم
مردانگی به گریه نکردن فقط که نیست
گیرم که مرد هم نشدم، گریه می کنم!
پاره ای از یک غزل _« تنهــــــا »
بیست و نه چندان ساله اما پیر پیرم
غم آنقدَر دارم که می خواهم بمیرم
ای روزگارِ سخت گیرِ ناجوانمرد
دست از سرم بردار آرامش بگیرم...
پاره ای از یک غزل - « تنهـــــا »
دردی که باورش نکنی خوب می شود
گیرم که رفته است، باور نمی کنم!!
« تنهـــــا »
دل « مــــن » می سوزد؛
اما
نفس « تــــو » از جای گرم در می آید...!
انگار
قدیمی ها راست می گفتند:
دل به دل راه دارد!!
« تنهــــــا »
آرام تر بگو،
از من بریده ای؛
آهسته تر بگو،
از من به جز بدی،
خیری ندیده ای؛
آرامِ جانِ خسته چرا جار میزنی؟!
آرام تر
برو؛
آهسته تر
بگو؛
تا نشنوند،
بو نبرند از دل کباب
اشک کباب شعله ورم می کند عزیز؛
زخم زبان مردم این شهر کاری است!!!
زخم زبان مردم این شهر کاری است!!!
« تنهــــا »
اشک کباب باعث طغیان آتش است (صائب)
رقیــب از آرزوی اینــکه از مرگــم خبــر یابد
به هرکس می رسد حال من بیمار می پرسد!
شعر: حضوری قمی